- enola -
- چهارشنبه ۲۰ بهمن ۰۰
یک روز آقا دلدار، دلش شکست. دلش را بُرد پیش شکسته بند و گفت :«دلمو بند بزن.»
شکسته بند جواب داد :«این دل با بند زدن درست نمی شه. باید ببریش پیش آقا جوشکار.»
آقا دلدار با دل شکسته، رفت پیش جوشکار.
جوشکار دست به کار شد؛ اما هرچه دل شکسته را جوش داد، نشد که نشد.
جوشکار ابروهای پهنش را بالا انداخت و گفت :« آقا دلدار، دلت از آهن هم سخت تره. از خیرش بگذر و بندازش پشت کوه.»
آقا دلدار هم دلش را انداخت پشت کوه و از آن روز به بعد شد، آقا بی دل
از مجموعه قصه های الکی پلکی، مجید راستی
+ یکی از بهترین کتابهای بچگیام.
فیلسوفی فرانسوی داستانی از یک برهمن نیک نقل می کند که می گفت :« ای کاش از مادر زاده نمیشدم !» فیلسوف از او پرسید :« چرا ؟» او پاسخ داد :« برای آنکه چهل سال تحصیل کردهام و اکنون بر من معلوم شده است که تمام این روزگار را تلف کردهام. » او برای فیلسوف فرانسوی توضیح داد که جواب خیلی از مسائل مربوط به ماهیت ماده، قوه ادراک، و ساز و کار مغز را نمیداند از این جهل خود در رنج و عذاب است. فیلسوف در ادامه می گوید : همان روز با مردی در همسایگی این برهمن صحبت کردم و از او پرسیدم آیا از اینکه نمیداند ماده چیست و روح کدام است دل تنگ نیست ؟ او از پرسش من سر در نیاورد. حتی به قدر کوتاه ترین لحظه از ایام زندگی درباره موضوعاتی که فکر برهمن را به خود مشغول کرده بودند، نیندیشیده بود. او با انجام سادهٔ مراسم آیینی، خود را خوشبخت ترین مرد عالم می دانست.
فیلسوف در ادامه می گوید : از خوشبختی این موجود حقیر به حیرت افتادم و به سوی برهمن رفتم و پرسیدم :« آیا خجالت نمی کشید که خود را چنین بدبخت می پندارید در صورتی که در پنجاه قدمی شما مردی ضعیف زندگی می کند که به هیچ چیز نمی اندیشد و خوشبخت است ؟» برهمن در جواب گفت :« حق با شماست. هزار مرتبه با خود اندیشیده ام که اگر مانند همسایه ام نادان بودم، خوشبخت می بودم. با این حال، میل ندارم چنین خوشبختی ای داشته باشم !»
فیلسوف فرانسوی می گوید :« این جواب برهمن چنان اثری در من کرد که هیچ چیز دیگر تا آن موقع در من نکرده بود. »
- دعوت به فلسفه، ویل دورانت
همه چی غیرقابل توضیح شده. کارها جوری پیش میرن که خودم متوجهشون نمیشم. آدمها کاراییو میکنن که انتظار ندارم. و از همه مهمتر خودم. خودم کارهایی رو انجام میدم یا حتی انجام نمیدم که توضیحی براشون ندارم. فکر کنم برای همینه که الان اینجام و دارم مینویسم. کاملا بی دلیل !
متن یا موضوعی هم برای نوشتن ندارم...فعلا از موسیقی لذت ببریم تا چیزی به ذهنم بیاد و بنویسم.
این عکس رو هم تازگی گرفتم. بی ربطه ولی مهم نیست. من بهش میگم از اون چاله های آب که دلت میخواد توش بپر بپر کنی :))
.
.
.
.
+ میدونستید نت فلیکس لطف کرد و یه خبر درباره استرنجر تینگز بهمون داد ؟ ظاهرا سال دیگه تابستون انتظار ها به پایان میرسن و شاهد پخش قسمت اول خواهیم بود..